عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

نخستین هدیه آسمانی

اولین دستخط دختر زیبای من

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا واسه عسل خوشگلم که با سواد شده عسل من دیگه بلده اسمشو بنویسه.هم فارسی هم لاتین ببینین دختر من چه کرده.عاشقتم نفسکم با اون خط قشنگت. یه دایره نصفه.صاف صاف صاف بعدش بره بالا بعدش یه گردی زیرش حالا یه دندونه دو دندونه سه دندونه.البته عسل جان تا تونسته دندونه گذاشته اینجا فداش شم من الهی. عسلی واسه نوشتن اس مشکل داشت که بهش یاد دادم یه نیم دایره بکشه یه نیم دایره برعکس زیرش و حل شد.دیگه مثل آب خوردن اس مینویسه و اینم جایزه عسل جون برای اینهمه هنر نمایی عاشقتم جوجو کوچولوم ...
12 مهر 1393

سفر شمال

نفس مامان عسل خوشگلم شهریور ماه سال 1393 با داداش آدرین سه ماه و نیمه و مامان و بابا جون راهی محمود آباد شدیم و شب رو در همون هتلی که عروسی من و با باجون اونجا بود سپری کردیم.منو بابایی واسه عروسیمون یه شب هتل ترنجو اجاره کردیم واسه همه دوستا و فامیلایی که از تهران میاومدن تا بعد از عروسی آلاخون والاخون نشن.خیلی خیلی خوش گذشت بهمون و بعد از 9 سال با فرشته هام دوباره  رفتیم اونجا و برامون تجدید خاطره شد.عسل جون کلی کنار ساحل آب بازی کرد و مجبور شدم چند بار بیارمش بالا تو سوییت و حمومش کنم و دوباره میرفت دریا و همون آش و همون کاسه. اینم چند تا از عکسای سفر یکروزه شمال .دختر گلم عسل خانم الهی من دورت بگردم با اون خنده قشنگت ...
12 مهر 1393
1